موش موشک خاله
دیروز مامان بزرگ اومده بود خونتون منم که سر کار بودم زنگ زدم به مامان مهین که احوال پرسی کنم یه هو صدای خنده هاتو شنیدم که داشتی با مامان بزرگ بازی می کردی وای چه قه قهه می کردی خاله قربون صدات بشه عصر شد من رفتم خونه دیدم مامان بزرگ می گه یکمی سرما خوردی وای چقدر ناراحت شدم پاشدم زنگ بزنم خونتون که بابایی برداشت پرسیدم که بردنت دکتر گفت خیلی خفیف هستش ولی فردا می بریم یعنی امروز. صبح با مامانی اومدی خونمون قربونت بشه خاله مثل ماه خوابیده بودی وقتی پتو رو از روت کشیدم کنار چشای نازتو باز کردی برداشتم بغلت کنم سینت خر خر می کرد دلم کباب شد اروم بوسیدمت گذاشتم جات اصلا حوصله نداشتی مامانی گفت عصر می بریمش دکتر خا...
نویسنده :
خاله زهرا
11:55
13 فروردین
عسل خاله روز جمعه بود که ساعت 4 قرار گذاشتیم همگی یعنی حدودا 6 تا ماشین بودیم که بریم پیش به سوی کلیبر قربونت بشه خاله این اولین مسافرتی بود که می خواستی بری خدا رو شکر که خیلی اذیت نشدی فقط یکم وقتی ما رفته بودیم قلعه بی تابی کرده بودی که اونم حل شد و اینم چند تا عکس از محمد کوچولو و ... در ادامه مطلب بابا و مامان و محمد کوچولو من و محمد من و محمد و مامان خانوادگی . . . محمد جونم با بابایی ...
نویسنده :
خاله زهرا
11:50
اولین روز سال نو
بعد از تحویل سال نو ... قربون شکل ماهت بشم لباسای تازتو پوشیده بودی که اومدی خونمون وای چقدر ماه شده بودی همه یه دور بغلت کردن ماچت کردن بعدش رفتیم بیرون... خوشگلم چند سال به این سال ایشالاه که چند سال عمر با عزت در کنار مامان و بابا داشته باشی ... خاله قد همه ستاره های اسمون دوست داره... ...
نویسنده :
خاله زهرا
11:45
سال نو مبارک
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سال نو مبارک چند روز بود که من نبودم بالاخره امروز اومدم با کلی خاطره و عکس چه عیدی بود عید امسال همراه محمد کوچولوی خاله ...
نویسنده :
خاله زهرا
11:40